حضرت یوسف (ع) در مصر با بتپرستی مبارزه کرد و مردم را به سوی توحید هدایت نمود. این داستان در سوره یوسف، آیات 4 تا 101 آمده است.
داستان حضرت یوسف (ع) یکی از داستانهای برجسته و آموزنده در قرآن کریم است که به تفصیل در سوره یوسف، آیات 4 تا 101 بیان شده است. این داستان به مبارزه حضرت یوسف (ع) با بتپرستی در مصر و تلاشهای او برای هدایت مردم به سوی توحید میپردازد.
رؤیای حضرت یوسف (ع)
داستان حضرت یوسف (ع) با رؤیای او آغاز میشود. او در خواب میبیند که یازده ستاره، خورشید و ماه به او سجده میکنند. این رؤیا را برای پدرش، حضرت یعقوب (ع)، تعریف میکند و پدرش به او میگوید که این رؤیا نشانهای از مقام بلند او در آینده است. حضرت یعقوب (ع) به یوسف (ع) توصیه میکند که این رؤیا را به برادرانش نگوید، زیرا ممکن است به او حسادت کنند.
حسادت برادران و انداختن یوسف (ع) به چاه
برادران حضرت یوسف (ع) به او حسادت میورزند و تصمیم میگیرند که او را از بین ببرند. آنها یوسف (ع) را به چاه میاندازند و به پدرشان میگویند که گرگ او را خورده است. کاروانی از مسافران یوسف (ع) را از چاه نجات میدهند و او را به عنوان برده به مصر میبرند و به عزیز مصر میفروشند.
زندگی در خانه عزیز مصر
حضرت یوسف (ع) در خانه عزیز مصر زندگی میکند و به دلیل صداقت و امانتداریاش مورد اعتماد عزیز مصر قرار میگیرد. اما زلیخا، همسر عزیز مصر، به یوسف (ع) علاقهمند میشود و تلاش میکند او را به گناه بکشاند. یوسف (ع) از این گناه امتناع میکند و زلیخا او را به خیانت متهم میکند. یوسف (ع) به زندان میافتد.
زندان و تعبیر خوابها
در زندان، حضرت یوسف (ع) با دو نفر از خادمان فرعون آشنا میشود که هر دو خوابهایی دیدهاند و از یوسف (ع) میخواهند که خوابهایشان را تعبیر کند. یوسف (ع) خوابهای آنها را تعبیر میکند و تعبیرهای او درست از آب درمیآید. یکی از خادمان آزاد میشود و به خدمت فرعون بازمیگردد.
تعبیر خواب فرعون و آزادی یوسف (ع)
فرعون خوابی میبیند که هیچیک از مشاورانش قادر به تعبیر آن نیستند. خادم آزاد شده، یوسف (ع) را به فرعون معرفی میکند. یوسف (ع) خواب فرعون را تعبیر میکند و پیشبینی میکند که هفت سال فراوانی و پس از آن هفت سال قحطی در مصر خواهد بود. فرعون تحت تأثیر حکمت و دانش یوسف (ع) قرار میگیرد و او را از زندان آزاد میکند و به عنوان وزیر اقتصاد مصر منصوب میکند.
مدیریت بحران قحطی و دیدار با برادران
حضرت یوسف (ع) با تدابیر هوشمندانه خود، مصر را از بحران قحطی نجات میدهد. برادران یوسف (ع) برای خرید غلات به مصر میآیند و یوسف (ع) آنها را میشناسد، اما آنها او را نمیشناسند. یوسف (ع) با آنها به نیکی رفتار میکند و در نهایت خود را به آنها معرفی میکند. برادران از کرده خود پشیمان میشوند و یوسف (ع) آنها را میبخشد.
بازگشت به کنعان و دیدار با پدر
حضرت یوسف (ع) از برادرانش میخواهد که پدرشان، حضرت یعقوب (ع)، را به مصر بیاورند. یعقوب (ع) که از فراق یوسف (ع) نابینا شده بود، با دیدن پیراهن یوسف (ع) بینایی خود را بازمییابد و به همراه خانوادهاش به مصر میآید. یوسف (ع) با پدر و خانوادهاش دیدار میکند و آنها در مصر ساکن میشوند.
نتیجهگیری
داستان حضرت یوسف (ع) یکی از نمونههای برجسته از ایمان، صبر و استقامت در برابر ناملایمات است. او با شجاعت و هوشمندی توانست مردم را به سوی توحید هدایت کند و بتپرستی را محکوم کند. این داستان به ما میآموزد که در راه حق و حقیقت باید استوار و پایدار باشیم و از هیچ تهدیدی نترسیم.
این داستان به ما یادآوری میکند که ایمان به خداوند و استقامت در راه حق میتواند ما را از هرگونه تهدید و خطری محافظت کند و ما را به سوی سعادت و رستگاری هدایت کند.